NTENT="IR" />
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلارآباد دات کام
قالب وبلاگ

سلام بر  خدا . سلام بر  تو  .  سلام بر  فرشتگان

می شوم  چون حلقه بر  در گاه  تو  مست و خراب

می شود  ای آرزوی خوب من یک شب  خریدارم  شوی   ؟

سرنوشتم  دست چشمان و لب لعلت ،  خمار   

با اشارات کمان  ابروی  خویشت   خریدارم شوی   .

می نشینم بر در  میخانه  ات مجنون و مست

با  فنون آسمانی ها  گرفتارت شوم  وانگه  خریدارم شوی   .

سر بریدم  من دلی کز  حسرت  لعل  تو سوخت

می شوم اینک  غبار خاکسارت  تا   خریدارم شوی 

می پذیرم  در قبولم سود نیست  اما بگو

اینقدر سرمایه داری تا  خریدارم  شوی

جسم  نامطلوب  و روی دست خویشتن افتاده ام

عشق را با خوبی ات  آویختم  باشد خریدارم  شوی

من  شنیدستم  که  دردت  خونبهای عاشقی است 

می شوم  قربانی  بیچاره ات  /  باشد خریدارم شوی .

 گفته اند  با درد  چشم  مست  خود   دل  می بری

من به دردت  مبتلا   /  شاید  خریدارم شوی

  با تشکر از وبلاگ "  قبیله زمین" http://banooeaftab.parsiblog.com/   طاهری


[ سه شنبه 89/9/30 ] [ 3:36 عصر ] [ م.ص ] [ نظر ]

اولین شب مراسم عزاداری سالار شهیدان در حسینیه امام خمینی(ره) با حضور رهبر معظم انقلاب و مرثیه سرایی منصور ارضی برگزار شد.
 قاسم صفایی‌نژاد نویسنده وبلاگ "بینش من " متن شعر خوانده شده توسط حاج منصور ارضی مداح اهل بیت در حضور حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب‌ در شب گذشته را منتشر کرده است.
متن این شعر به شرح ذیل است:
انسان همیشه بین مرز خیر و شرهاست
تشخیص این دو راه محتاج سحرهاست
باید برای قرب، طی بندگی کرد
معراج بعد از راه‌ها بعد از گذرهاست
باید که از مرز ظواهر آنطرف رفت
زیرا که گاهی پشت آیینه خبرهاست
باید که قبل از دیگران با نفس جنگید
نفس مهذب گشته در حکم سپرهاست
روی درختی که به پای ریشه‌هایش
خون عقیده ریخته، حتما ثمرهاست
باید به عاشورا نظر کرد و نظر داد
نوعا بصیرت‌ها همان نوع نظرهاست
فرمود علی‌اکبر چه باکی دارم از مرگ
تا راه ما حق است، حق در این گذرهاست
حقاً که حق است او ولو تنها
که گفته است مرز حقیقت بیشتر یا بیشترهاست
ای پیر راه ما خیالت جمع باشد
ای پیر راه، فهم جوان‌ها آنقدرهاست
که با 9 دی فتنه را درهم شکستند
آری به دنبال بصیرت‌ها، ظفرهاست
مثل پدر ما را نوازش کن، بغل کن
امشب شب لطف پدرها بر پسرهاست
فرموده‌اند اولادنا اکبادنا، پس
با این حساب، امشب شب آه جگرهاست


[ سه شنبه 89/9/23 ] [ 11:49 صبح ] [ م.ص ] [ نظر ]

روزنامه رسالت در شعری، به فتنه‌گران عاشورای 88 و کسانی که به ساحت مقدس اباعبدالله (ع) جسارت کردند و خیمه‌های عزاداری او را آتش زدند، پاسخ داده است.

ای یادگار کرب و بلا رهبر عزیز!

یک جرعه هم به جام دل مبتلا بریز

 قربان یک نگاه شما جان عاشقان
هستید با شکسته دلان صاف و مهربان

ادامه مطلب...

[ سه شنبه 89/9/23 ] [ 8:11 صبح ] [ م.ص ] [ نظر ]

سبکباران خرامیدند و رفتند...مرا بیچاره نامیدند رو رفتند
سواران از سر نعشم گذشتند...فغان ها کردم اما بر نگشتند
سواران لحظه ای تمکین نکردند...ترحم بر من مسکین نکردند
اسیر و زخمی و بی دست و پا من...رفیقان این چه سودا بود با من
رفیقان رسم همدردی کجا رفت... جوانمردان جوانمردی کجا رفت
مرا این پشت مگذارید بی تاب...گناهم چیست پایم بود در خواب
اگر دیر آمدم مجروح بودم...اسیر قبض و بست روح بودم
در باغ شهادت را نبندید...به ما بیچارگان زان سو نخندید
رفیقانم دعا کردند و رفتند...مرا زخمی رها کردند و رفتند
دعا کردند سرگردان بمانم...رها کردند تا در زندان بمانم
شهادت نردبان آسمان بود...شهادت آسمان را نردبان بود
چرا برداشتند این نردبان را...چرا بستند راه اسمان را
مرا پایی به دست نردبان بود...مرا دستی به پای آسمان بود
تو بالا رفته ای من در زمینم...برادر رو سیاهم شرمگینم
مرا اسب سفیدی بود روزی...شهادت را امیدی بود روزی
در این اطراف دوش ای دل تو بودی... نگهبان دیشب ای غافل تو بودی
بگو اسب سفیدم را که دزدید...امیدم را امیدم را که دزدید
مرا اسب چموشی بود روزی...شهادت می فروشی بود روزی
شبی چون باد بر بالش خزیدم...به سوی خانه ی ساقی دویدم
چهل شب راه را بی وقفه راندم...چهل تصویر تا پیمانه خواندم
ببین ای دل چقدر این قصر زیباست..گمانم خانه ی ساقی همین جاست
دلم تا دست بر دامان در زد...دو دستی سنگ شیون را به سر زد
امیدم مشت نومیدی به در کوفت...نگاهم قفل در میخ قدر کوفت
چه دردست این که در فصل اقاقی...به روی عاشقان در بسته ساقی
بر این در قفلی لجوج است..بجوش ای اشک هنگام خروش است
در می خانه را گیرم که بستند...کلیدش را چرا یا رب شکستند
من آخر طاقت ماندن ندارم...خدایا تاب جان کندن ندارم
دلم تا چند یا رب خسته باشد...در لطف تو تا کی بسته باشد
بیا باز امشب ای دل در بکوبیم...بیا این بار محکمتر بکوبیم
مکوب ای دل به تلخی دست بر دست... در این قصر بلور آخر کسی هست
بکوب ای دل که اینجا قصر نور است...بکوب ای دل مرا شرم حضور است
بکوب ای دل که غفار است یارم... من از کوبیدن در شرم دارم
بکوب ای دل که جای شک و ظن نیست...مرا هرچند روی در زدن نیست
کریمان گرچه ستارالعیوب اند...گدایانی که محبوبند خوبند
بکوب ای دل مشو نومید از این در...بکوب ای دل هزاران بار دیگر
دلا پیش آی تا داغت بگویم...به گوش ات قصه ای شیرین بگویم
برون آیی اگر از حفره ی ناز...برویت می گشایم سفره ی راز
نمی دانم بگویم یا نگویم...دلا بگذار تا حالا نگویم
ببخش ای خوب امشب ناتوانم...خطا در رفته از دست زبانم
لطیفا رحمت آور من ضعیفم...قویتر از من است امشب حریفم
شبی ترک محبت گفته بودم...میان دره ی شب خفته بودم
نی ام از ناله ی شیرین تهی بود..سرم بر خاک طاقت سر نمی سود
زبانم حرف با حرفی نمی زد...سکوتم ظرف بر ظرفی نمی زد
نگاهم خال در جایی نمی کوفت...به چشمم اشک غمباری نمی کوفت
دلم در سینه قفلی بود محکم...کلیدش بود در دریاچه ی غم
امیدم گرد امیدی نمی گشت...شبم دنبال خورشیدی نمی گشت
حبیبم قاصدی از پی فرستاد...پیامی با بلور می فرستاد
که می دانم تو را شرم حضور است...مشو نومید اینجا قصر نور است
الا ای عاشق اندوهگینم...نمی خواهم تو را غمگین ببینم
اگر آه تو از جنس نیاز است...در باغ شهادت باز باز است
نمی دانم که در سر این چه سوداست...همین اندازه می دانم که زیباست
خداونداچه درد است این چه درد است..که فولاد دلم را آب کردست
مرا ای دوست شرم بندگی کشت...چه لطف است این مرا شرمندگی کشت


[ دوشنبه 89/9/8 ] [ 10:30 عصر ] [ م.ص ] [ نظر ]
سروده‌ای از آقای رضا لاهی، شاعر آلبانیایی، به یاد محمدحسین فهمیده
پدرم، دو چشم مرا برای آخرین بار ببین، آیا مرد شده‌ام؟
مادرم، لب‌ها را بر پیشانی من بگذار که مرا دیگر نخواهی بوسید،
صبح‌گاه فرزند شما بر سنگفرش دراز خواهد کشید،
تا این‌که آفتاب بر آتش خونی نوری بیندازد،
از سر پیچ، تانک‌ها با فک‌هایی همچون زنجیر خواهند آمد،
بدون ترس به دهانه توپ خیره خواهم شد،
هنگامی که از روی مین بگذرند، زنده باد ایران را به عنوان آخرین فریاد،
همانند اولین گریه‌ای که به هنگام تولد داشتم، خواهم گفت.
مادر، خاطره مرا همچون کتاب قرآن حفظ کن
هرگز با ناراحتی سؤال مکن که قبر فرزندم کجاست...
تربت فرزند شما، همانا گنبد آسمان آزادی است.

منبع: معبر عشق

[ یکشنبه 89/8/9 ] [ 10:53 صبح ] [ م.ص ] [ نظر ]

با تو ام ، با تو خدا
یک کمی معجزه کن
چند تا دوست برایم بفرست
پاکتی از کلمه
جعبه ای از لبخند
نامه‌ای هم بفرست
کوچه های دل من
باز خلوت شده است

 

با تشکر از وبلاگ عشق نهان (سام)


[ یکشنبه 89/8/9 ] [ 9:4 صبح ] [ م.ص ] [ نظر ]

 قم فعل امر عشق ، مبنی بر نگاه ات

قم از حرم تا جمکران ، نه روز ، راه ات
 قم  مهر هشتاد و نه هجری شمسی
قم روشن از ذی قعده چشمان ماه ات
 قم خاستگاه عاشقان انقلابی
قم خواست گاه ات،خواست گاه ات،خواست گاه ات
 قم  لشگر  هفده ترین  جبهه تو 
قم شهر زین الدین ترین های سپاه ات
 قم  رو به ایوانی پر از آیینه کاری 
قم خواهر ایوان طلای زادگاه ات 
 
 زهرا بشری موحد

[ شنبه 89/8/8 ] [ 7:42 صبح ] [ م.ص ] [ نظر ]
حامد حجتی، شاعر آئینی شهر کرامت، به تازگی ترانه کوتاهی درباره سفر تاریخی رهبر فرزانه انقلاب به قم، سروده و آن را به محبوب دل‌ها پیشکش کرده است.
[ سه شنبه 89/7/27 ] [ 10:36 صبح ] [ م.ص ] [ نظر ]

 

 

 

 

 

بچه محله امام رضا(علیه السلام)
موره می بینی که شر و با صفایم/بچه محله امام رضایم
زلزله یم   حادثه یم  بلایم / بچه محله امام رضایم

ادامه مطلب...

[ سه شنبه 89/7/27 ] [ 8:27 صبح ] [ م.ص ] [ نظر ]
چشمه‌های خروشان تو را می‌شناسند
موج‌های پریشان تو را می‌شناسندادامه مطلب...
[ سه شنبه 89/7/27 ] [ 8:21 صبح ] [ م.ص ] [ نظر ]
   1   2      >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های مفید
لینک دوستان
لینک های مفید
امکانات وب
عمارنامه : نجوای دیجیتال بصیرت با دیدگان شما 		AmmarName.ir

بازدید امروز: 107
بازدید دیروز: 115
کل بازدیدها: 4392202