NTENT="IR" />
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلارآباد دات کام
قالب وبلاگ
در ادامه نامه هایی که از سوی اپوزیسیون جمهوری اسلامی برای حجت السلام هاشمی رفسنجانی ارسال می شود، اخیرا نامه ای دیگری در رسانه های مخالف نظام منتشر شده که امضای 16 مجرم فتنه 88 را به همراه دارد.
به گزارش شبکه ایران، در این نامه که ادعا شده اواخر آبان ماه برای انتشار به بیرون از زندان ارسال شده است، علاوه بر اتهام پراکنی علیه جمهوری اسلامی و قوه قضائیه، تلاش شده که محکومان آشوب های سال 88 از جرائم خود تبرئه شوند.

ادامه مطلب...

[ شنبه 89/9/13 ] [ 7:31 صبح ] [ م.ص ] [ نظر ]
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) چندی پیش اقدام به چاپ خاطرات صادق طباطبایی (دایی سید حسن خمینی) در قالب کتاب "لبنان، امام موسی صدر، فلسطین" نمود. وی در این مصاحبه که تعجب هر خواننده ای را بر می انگیزد، با ذکر خاطره ای در صفحه 27 این کتاب مدعی می شود که امام خمینی(ره) از پدر وی (مرحوم آیة الله محمد باقر سلطانی طباطبایی) درخواست تفویض امر ولایت را به خود می کند!

ادامه مطلب...

[ شنبه 89/9/13 ] [ 7:29 صبح ] [ م.ص ] [ نظر ]

یک تحلیلگر مسائل استراتژیک در لبنان معتقد است که شباهتهای زیادی در شیوه ترورهای اخیر در تهران با ترور "عماد مغنیه" در سوریه و "محمود مبحوح" در امارات وجود دارد.

"محسن صالح" در گفت وگو با ایرنا افزود: تمامی تلاشهای آمریکا و اسراِییل برای ترور کادر و سران فعال در ایران، مقاومت در لبنان و فلسطین متمرکز شده تا از ایستادگی این سه کشور در مقابل نقشه ها و برنامه های آنها جلوگیری کنند.

ادامه مطلب...

[ شنبه 89/9/13 ] [ 7:28 صبح ] [ م.ص ] [ نظر ]

مسعود ده نمکی نویسنده و کارگردان اخراجی ها، امروز در آخرین مطلب وبلاگش نوشت:

این وبلاگ مخاطبانی دارد که در تلخی ها و شیرینی ها همراهم بوده اند. از سال ?? تا کنون میلیونها تن با چشمان خود همسفر خاطراتم بوده اند. همه کسانی که در بحث های چالشی -نقادانه فیلمها و حرفهایم را نقد کرده اند و همه آنهائی که بزرگوارانه دربرابر بی انصافی ها از کارها و حرفهایم دفاع کرده اند همه و همه محترم اند و هیچ گاه فرصت نشد تک تک آنها را مخاطب قرار دهم و تشکر نمایم...

ادامه مطلب...

[ سه شنبه 89/9/9 ] [ 1:39 عصر ] [ م.ص ] [ نظر ]

حجت الاسلام روانبخش در جمع انصار حزب الله تهران گفت: همانطور که مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای و برخی از بزرگان همچون علامه مصباح یزدی فرمودند، فتنه88 ریشه در 20 سال پیش دارد.

دبیر سیاسی هفته نامه پرتو اظهار داشت:مردم باید بصیرت خود را بالا ببرند تا تابلوها را خوب بشناسد لذا شما در فتنه 88 می بینید که همه قسمی را در خود جای داده است. از آیت الله گرفته تا کت و شلواری ، سیاستمدار ، دانشجو و... لذا اگر بصیرت نباشد راه گم می شود.

وی همچنین با اشاره به تیز بینی و درایت رهبر فرزانه انقلاب اظهار داشت: وقتی سخنان سال 69 معظم له را مطالعه می کنیم به خوبی به درایت و دشمن شناسی این بزرگوار پی می بریم که همزمان با آغاز اولین طرح و برنامه های دشمن، دست آنها را می خواند و روشهای آنها را افشا می کند لذا ضروری است که تمامی صحبت های این بزرگوار را با دقت گوش دهیم زیرا به اعتقاد بنده هیچ کس در کشور بهتر از ایشان تحلیل های عمیق و کارشناسانه و بروز ندارد.

ایشان در پاسخ به یکی از شرکت کننده گان که گفته بود برخی در تلاشند تا مهدی هاشمی را بصورت یک قهرمان به کشور برگردانند و مورد استقبال قرار دهند، تاکید کرد: هیچ کس حق ندارد این کار را انجام دهد چون مردم و مسئولین این اجازه را نخواهند داد بلکه مهدی هاشمی باید همچون عبدالمالک ریگی دستگیر شود و با همان وضع وارد کشور شود و به پرونده هایش رسیدگی شود.

وی همچنین گفت: آقای مهدی هاشمی یک پرونده که ندارد. تنها یک مورد از اتهامات ایشان فتنه 88 است.

ایشان با اشاره به اینکه از آنجا که فتنه گران کار را تمام شده می دیدند همگی تمام قد وارد میدان شدند لذا شما برخی از افراد را در زمین فتنه دیدید که باورش برایتان سخت بود.


[ سه شنبه 89/9/9 ] [ 1:35 عصر ] [ م.ص ] [ نظر ]
این حکایت کروبی وخاتمی و برخی هم‎پیالگان آنهاست که هر جا دعوتشان می‏ کنند، سر از پا نمی شناسند...

 پائولو کوئلیو در رمان زهیر تعبیر جالبی درباره انواع مهمانهای شرکت کننده در یک مراسم یا مهمانی خصوصی دارد. او می نویسد: و بالاخره، 85 درصد بقیه «سینی»اند. دلیل انتخاب این اسم، این بود که همانطور که هیچ مهمانی‌ای بدون سینی برگزار نمی‌شود، هیچ مهمانی‌ای هم بدون حضور این افراد نمی‌شود. «سینی»ها دقیقاً نمی‌دانند جریان چیست، اما می‌دانند آن جا بودن مهم است، به این خاطر در فهرست مهمان‌ها قرار گرفته‌اند که موفقیت یک مهمانی رسمی، به تعداد مهمان‌ها هم بستگی دارد. این افراد اغلب یک – چیزِ – مهمِ – سابق هستند: بانکدار سابق، کارگردان سابق، شوهر سابق یک زن مشهور، یا زن سابق مردی که امروز قدرت دارد. یا کنت‌هایی در جایی که دیگر پادشاهی نیست، یا شاهزاده‌ها و مارکی‌هایی که زندگی‌شان را از راه اجاره قلعه‌هایشان می‌گذرانند. از مهمانی‌ای به مهمانی دیگر می‌روند، از شامی به شام دیگر... مانده‌ام که این‌ها هیچ وقت بیمار نمی‌شوند؟...
حالا حکایت کروبی وخاتمی و برخی هم‎پیالگان آنهاست که هر جا دعوتشان می‏ کنند، سر از پا نمی شناسند. یکی رییس جمهور سابق است و دیگری رییس مجلس سابق.

ادامه مطلب...

[ سه شنبه 89/9/9 ] [ 1:34 عصر ] [ م.ص ] [ نظر ]
 توی خط یک آدمک از صدام درست کرده بود. شب می‌رفت آدمک رو لب شط طرف اسکله آویزان می‌کرد و صبح یواش یواش آدمک رو بالا می‌کشید. عراقی‌ها عصبانی می‌شدند و شلیک می‌کردند. بهروز نگاه می‌کرد ببیند از کجا شلیک می‌کنند. آرپی‌جی‌زن ماهری هم بود. بلافاصله یک کلاه کاسکت موتوری سرش می‌کرد و می‌رفت یک گوشه عراقی‌هایی رو که پیدا کرده بود با آرپی‌جی‌ می‌زد.

شهید بهروز مرادی اول دی 1335 در خرمشهر به دنیا آمد. بزرگتر که شد? با سید محمد جهان‌آرا همکلاس شد. بعدها معلمی را برگزید و در دوران جنگ، از جوانانی بود که تا لحظه آخر سقوط خرمشهر، در شهر ماند و با چشم‌های اشکبار شهر را ترک کرد؛ شهری که همه چیزش بود.

به گزارش «تابناک»، او کسی بود که وقتی در روز سوم خرداد به همراه رزمندگان، خرمشهر را به آغوش کشید و بر خاکش بوسه زد، تابلوی «به خرمشهر خوش آمدید ـ جمعیت 36 میلیون نفر» را در ورودی خرمشهر نصب کرد.

بعدها هم دانشجوی رشته صنایع دستی دانشگاه پردیس اصفهان بود و هم رزمنده‌ای که از جبهه جدا نمی‌شد، داغ شهادت پدر و برادرش و شمار بسیاری از دوستان همشهری‌اش، او را بی‌تاب کرده بود. او سرانجام در چهارم خرداد 67 در شلمچه به شهادت لبخند زد.

ادامه مطلب...

[ دوشنبه 89/9/8 ] [ 11:50 عصر ] [ م.ص ] [ نظر ]

 انچه در اسلام در باب ارث بیان شده،  در واقع انقلابى به نفع زنان است. چرا که زن قبل از اسلام وحتی در همین اروپای به ظاهر متمدن تا چند قرن پیش در بعضی مواقع اصلا انسان شمرده نمی شده چه رسد به اینکه برای وی حقی قائل بشوند..بالاترین حقی که در بعضی مواقع برای وی قائل میشدند این بود که زن انسان دست دوم است وقابل ملکیت است به تعبیر دیگر زن بعنوان مال وکالا خرید و فروش میشد .معلوم است انسانی که بعنوان کالا قابل ملکیت بوده و ارزش انسانی ومعنوی وی را در حد کالای مصرفی و تبلیغاتی نزول داده اند.

 چگونه میتواند صاحب حقی شود که یکی از موارد ان ارث میباشد.این اسلام بود که زن را در زمره وراث میت قرار داده و به زن از همان ابتدا، در تملک و تصرف در اموال، استقلال اعطا نمود، امرى که به تازگى و در دو قرن اخیر به تدریج وارد قوانین کشورهاى اروپایى شد. 

 حالا در پاسخ به سوال بالا قبل از هر چیز باید گفت که قاعده دو برابر بودن سهم مرد نسبت به زن، یک قاعده کلى نیست، بلکه در شرع و قانون، مواردى وجود دارد که در ارث بردن، فرقى میان زن و مرد نیست؛ مانند پدر و مادر میت که هر دو به صورت مساوى ارث مى ‏برند و فرقى بین آنها وجود ندارد.

 در پاسخ به سوال باید گفت وظایفى که بر عهده مردان گذارده شده، موجب مى‏شود در عمل، نیمى از در آمد آنان صرف زنان گردد. مرد باید هزینه زندگى همسر خود را طبق نیازمندى او از مسکن و پوشاک و خوراک و سایر لوازم بپردازد و هزینه زندگى خود و فرزندان نیز بر عهده اوست. حتى اگر شأن زن و موقعیت او اقتضا کند تا خدمتکارى را استخدام نماید و خودش هم توان مالى پرداخت مزد او را داشته باشد، باز هم پرداخت حقوق و مزد خدمتکار برعهده مرد است.

 در روایتى از امام صادق ‏(ع) سؤال مى‏شود که چرا زن باید از ارث یک سهم داشته باشد و مرد  باید دو سهم از میراث میت را تصاحب نماید؟ امام (ع) در پاسخ مى‏فرمایند: به دلیل این که مرد تکالیف بیشترى داشته و مسئولیت‏هاى سنگین‏ترى بر دوش دارد. مرد باید به جهاد برود و مخارجى را در این زمینه متحمل شود، مرد باید علاوه بر مخارج خود، مخارج زندگى همسر خود را نیز تأمین نماید. مرد در ردیف عاقله است و باید در جنایت خطایى بستگان خود، با پرداخت مال، معاونت نماید در حالى که زن چنین وظایفى را ندارد.در روایت دیگرى از امام صادق (ع) بر این نکته تأکید شده که پرداخت مهریه از سوى مرد به زن، جبران نقصان ارث زن است.

 البته می توان  علل نصف بودن ارث زن را در سه بخش خلاصه نمود:
الف. مهریه: هنگام انعقاد عقد ازدواج، مرد مکلف است مهریه‏اى مناسب براى زن در نظر بگیرد که هر وقت زن آن را مطالبه نمود، باید مهریه را در اختیار او قرار دهد. در غیر این‏صورت زن هیچ وظیفه‏اى نسبت به تمکین در مقابل شوهر ندارد. و این یکى از عللى است که در برخى سخنان اهل بیت ‏(ع) به آن اشاره شده است.1
ب. نفقه: در زندگى زناشویى، مرد مکلف است علاوه بر تأمین مخارج زندگى خود، مخارج زن و فرزندان را نیز به عهده بگیرد، تأمین خوراک، پوشاک و مسکن متناسب با شأن زن از جمله وظایف مرد است. زن حتى اگر ثروت کلانى هم داشته باشد، هیچ مسئولیتى در زمینه  تأمین مخارج خود و فرزندانش ندارد.  بلکه در صورت تمایل حق دارد در قبال کارهاى معمول خود در منزل از قبیل شیردادن و پخت و پز و… از شوهر خود اجرت دریافت دارد.


ج. وظایف ویژه مرد: مسؤولیت‏هاى سنگینى برعهده مرد گذاشته شده است که زن از آن معاف است؛ مانند جهاد در راه خدا و…. مرد باید با مال و جان خود جهاد کند. چنانچه در آیات قرآن جهاد با مال مقدم بر جهاد با جان است. مرد باید هزینه‏هاى مربوط به جهاد را خود پرداخت نماید.[2 در جنایاتى که خویشاوندان باید دیه را بپردازند، زن از پرداخت دیه و همیارى در این امر معاف شده است.
ملاحظه مى‏شود که اسلام نخواسته است به نفع زن و علیه مرد یا به نفع مرد و علیه زن قانونى وضع کند. اسلام نه جانبدار مرد است و نه جانبدار زن، اسلام در قوانین خود سعادت مرد و زن و فرزندانى که باید در دامن آنها پرورش یابند و نیز سعادت جامعه بشریت را در نظر گرفته است.

_______________________________________________________

1:محمد بن رضا، القمى المشهدى، کنز الدقائق، ج 3، ص 343، چاپ وزارت ارشاد.

2:قاضى طباطبائى، تحقیق در ارث زن از دارایى شوهر، میهن، 1353، ص

                                                                                    با تشکر از وبلاگ نسیم سحرhttp://velayatenoor.parsiblog.com

 


 


[ دوشنبه 89/9/8 ] [ 10:37 عصر ] [ م.ص ] [ نظر ]

سبکباران خرامیدند و رفتند...مرا بیچاره نامیدند رو رفتند
سواران از سر نعشم گذشتند...فغان ها کردم اما بر نگشتند
سواران لحظه ای تمکین نکردند...ترحم بر من مسکین نکردند
اسیر و زخمی و بی دست و پا من...رفیقان این چه سودا بود با من
رفیقان رسم همدردی کجا رفت... جوانمردان جوانمردی کجا رفت
مرا این پشت مگذارید بی تاب...گناهم چیست پایم بود در خواب
اگر دیر آمدم مجروح بودم...اسیر قبض و بست روح بودم
در باغ شهادت را نبندید...به ما بیچارگان زان سو نخندید
رفیقانم دعا کردند و رفتند...مرا زخمی رها کردند و رفتند
دعا کردند سرگردان بمانم...رها کردند تا در زندان بمانم
شهادت نردبان آسمان بود...شهادت آسمان را نردبان بود
چرا برداشتند این نردبان را...چرا بستند راه اسمان را
مرا پایی به دست نردبان بود...مرا دستی به پای آسمان بود
تو بالا رفته ای من در زمینم...برادر رو سیاهم شرمگینم
مرا اسب سفیدی بود روزی...شهادت را امیدی بود روزی
در این اطراف دوش ای دل تو بودی... نگهبان دیشب ای غافل تو بودی
بگو اسب سفیدم را که دزدید...امیدم را امیدم را که دزدید
مرا اسب چموشی بود روزی...شهادت می فروشی بود روزی
شبی چون باد بر بالش خزیدم...به سوی خانه ی ساقی دویدم
چهل شب راه را بی وقفه راندم...چهل تصویر تا پیمانه خواندم
ببین ای دل چقدر این قصر زیباست..گمانم خانه ی ساقی همین جاست
دلم تا دست بر دامان در زد...دو دستی سنگ شیون را به سر زد
امیدم مشت نومیدی به در کوفت...نگاهم قفل در میخ قدر کوفت
چه دردست این که در فصل اقاقی...به روی عاشقان در بسته ساقی
بر این در قفلی لجوج است..بجوش ای اشک هنگام خروش است
در می خانه را گیرم که بستند...کلیدش را چرا یا رب شکستند
من آخر طاقت ماندن ندارم...خدایا تاب جان کندن ندارم
دلم تا چند یا رب خسته باشد...در لطف تو تا کی بسته باشد
بیا باز امشب ای دل در بکوبیم...بیا این بار محکمتر بکوبیم
مکوب ای دل به تلخی دست بر دست... در این قصر بلور آخر کسی هست
بکوب ای دل که اینجا قصر نور است...بکوب ای دل مرا شرم حضور است
بکوب ای دل که غفار است یارم... من از کوبیدن در شرم دارم
بکوب ای دل که جای شک و ظن نیست...مرا هرچند روی در زدن نیست
کریمان گرچه ستارالعیوب اند...گدایانی که محبوبند خوبند
بکوب ای دل مشو نومید از این در...بکوب ای دل هزاران بار دیگر
دلا پیش آی تا داغت بگویم...به گوش ات قصه ای شیرین بگویم
برون آیی اگر از حفره ی ناز...برویت می گشایم سفره ی راز
نمی دانم بگویم یا نگویم...دلا بگذار تا حالا نگویم
ببخش ای خوب امشب ناتوانم...خطا در رفته از دست زبانم
لطیفا رحمت آور من ضعیفم...قویتر از من است امشب حریفم
شبی ترک محبت گفته بودم...میان دره ی شب خفته بودم
نی ام از ناله ی شیرین تهی بود..سرم بر خاک طاقت سر نمی سود
زبانم حرف با حرفی نمی زد...سکوتم ظرف بر ظرفی نمی زد
نگاهم خال در جایی نمی کوفت...به چشمم اشک غمباری نمی کوفت
دلم در سینه قفلی بود محکم...کلیدش بود در دریاچه ی غم
امیدم گرد امیدی نمی گشت...شبم دنبال خورشیدی نمی گشت
حبیبم قاصدی از پی فرستاد...پیامی با بلور می فرستاد
که می دانم تو را شرم حضور است...مشو نومید اینجا قصر نور است
الا ای عاشق اندوهگینم...نمی خواهم تو را غمگین ببینم
اگر آه تو از جنس نیاز است...در باغ شهادت باز باز است
نمی دانم که در سر این چه سوداست...همین اندازه می دانم که زیباست
خداونداچه درد است این چه درد است..که فولاد دلم را آب کردست
مرا ای دوست شرم بندگی کشت...چه لطف است این مرا شرمندگی کشت


[ دوشنبه 89/9/8 ] [ 10:30 عصر ] [ م.ص ] [ نظر ]

محسن سازگارا" که روزگاری مدعی مشارکت در تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را داشت و مدت‌هاست که در آمریکا به سر می‌برد و علیه جمهوری اسلامی تبلیغ می‌کند، به عضویت برنامه موسوم به «آزادی بشر» متعلق به موسسه جرج بوش - رئیس جمهور پیشین آمریکا - در آمد.

وی که در سالیان اخیر در نقش تحلیل‌گر مخالف ایران در شبکه ماهواره‌ای صدای آمریکا متعلق به دولت آمریکا فعالیت می‌کرد، به عنوان یکی از اصلی‌ترین پایه‌گذاران روزنامه‌های زنجیره‌ای اصلاح‌طلب شناخته می‌شود.

سازگارا که در دوره اصلاحات به عنوان یکی از تئوریسین‌های این جریان مطرح بود، چند سال است به آمریکا پناهنده شده و برنامه‌های ضدایرانی را هدایت می‌کند.

در بخشی از گزارش سایت جرج بوش درباره پیوستن سازگارا به برنامه موسوم به "آزادی بشر" آمده است: سازگارا 55 سال دارد و یک شهروند ایرانی تبعیدی است که در حال حاضر در ایالات متحده زندگی می کند.

محسن سازگارا هم در پاسخ گفت: مفتخرم که به عنوان یک عضو میهمان و به منظور پیشبرد آرمان آزادی بشر در سراسر جهان و به ویژه در میهنم ایران به مؤسسه بوش می‌پیوندم. آرزو برای آزادی، یک آرزوی جهانی است که رژیم ایران از مدت‌ها پیش آن را سرکوب کرده است. مشتاق همکاری با مؤسسه‌ای هستم که به پیشبرد برنامه آزادی بشر می‌پردازد و مخزنی از صدای ناراضیان سراسر جهان ایجاد می‌کند!


[ دوشنبه 89/9/8 ] [ 3:51 عصر ] [ م.ص ] [ نظر ]
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های مفید
لینک دوستان
لینک های مفید
امکانات وب
عمارنامه : نجوای دیجیتال بصیرت با دیدگان شما 		AmmarName.ir

بازدید امروز: 2086
بازدید دیروز: 2103
کل بازدیدها: 5686453